شندآباد

شندآباد

معرفی کامل شهر شندآباد
شندآباد

شندآباد

معرفی کامل شهر شندآباد

پیشگویی

روزی پیش گوی پادشاهی به او گفت که در روز و ساعت مشخصی بلای عظیمی برای پادشاه اتفاق خواهد افتاد. پادشاه از شنیدن این پیش گویی خوشحال شد. چرا که می توانست پیش از وقوع حادثه کاری بکند.
پادشاه به سرعت به بهترین معماران کشورش دستور داد هر چه زودتر محکم ترین قلعه را برایش بسازند.معماران بی درنگ بی آن که هیچ سهل انگاری و معطلی نشان بدهند، دست به کار شدند. آنها از مکان های مختلف سنگ های محکم و بزرگ را به آنجا منتقل کردند و روز و شب به ساختن قلعه پرداختند
سرانجام یک روز پیش از روز مقرر قلعه آماده شد. پادشاه از قلعه راضی شد و با خوش قولی و شرافتمندانه به همه معماران جایزه داد. سپس ورزیده ترین پاسداران خود را در اطراف قلعه گماشت 

ادامه مطلب ...

زندگی نامه شهیدعلی بهاری


زندگینامه شهید علی بهاری

شهید علی بهاری درسال1339/01/01درشهرستان شبسترودریک خانواده مذهبی ومتوسط دیده به جهان گشود،ازهمان کودکی ضمن اشتغال به تحصیل ازآنجا که احساس  می نمود پدرش درتامین هزینه امرارومعاش و معشیت خانواده به کمک وی نیازدارد،فلذا در اوقات تعطیلی وعصرها بعد ازفراغت ازمدرسه پدررا درکارکشاورزی وامورات روزمره همراهی می نمود.

ادامه مطلب ...

داستان طنز ازدواج پسر

گویند زن و مرد روستایی در مورد ازدواج پسرشان حرف میزدند و در نهایت پیرمرد گفت:ما که از مال دنیا جز یک "خر"چیزی نداریم به شهر میروم تا آن را بفروشم و خرج عروسی را مهیا کنم مدتی گذشت اما آن را نفروخت و موضوع فروش خر به فراموشی سپرده شد.

بعد از مدتی پسرکه موضوع را فراموش شده میدید از آن پس برای آنکه موضوع را یادآوری کند درمیان سخنان مادر و پدر خود می پرید و می گفت:

( این حرف ها را رها کنید از" خر "بگویید )